انواع خطاهای شناختی کدامند؟
مجله موفقیت ایلیاد - خطای شناختی اصطلاحی کلی است در بردارندهی زیر مجموعههای بسیار که از مزایا و معایبی نیز برخوردار است. این خطاها به تفکر و تصمیمگیری سریع کمک نموده و گاه ما را در برابر خطرات محافظت مینماید اما هزینه هایی نیز در پی دارد. موقعیت شغلی، سبک زندگی و روابط زوجین تحت تأثیر این گونه خطاها ممکن است در معرض آسیب قرار گیرد اما آگاهی در این زمینه طرز برخورد در موقعیتهای روزانه را آسان و سبب تصمیم گیریهای بهتر میشود. ریشهی اکثر مشکلات در سبک تفکر فرد است، در واقع نوع نگاه ما به موضوعات مختلف و نحوهی تحلیل و تصمیم گیریهای ما در نتیجه ماجرا تأثیرگذار میباشد و عدم تشخیص درست به صورت مستقیم و غیر مستقیم در زندگی شخصی، احساسات و روابط فرد تأثیر میگذارد و زمینه ساز بروز انواع اختلالات روانی میشود.
خطاهای شناختی برخی اشتباهات ما در تفسیر، تحلیل، یادآوری و نتیجه گیریهاست که گرچه سبب تصمیمگیریهای سریع خواهد شد تبعاتی نیز به همراه خواهد داشت. در این مقاله به بررسی انواع خطاهای شناختی پرداختهایم، با ما همراه باشید.
خطاهای شناختی برخی اشتباهات ما در تفسیر، تحلیل، یادآوری و نتیجه گیریهاست که گرچه سبب تصمیمگیریهای سریع خواهد شد تبعاتی نیز به همراه خواهد داشت. در این مقاله به بررسی انواع خطاهای شناختی پرداختهایم، با ما همراه باشید.
خطاهای شناختی از انواع گوناگونی برخوردارند که به معرفی رایجترین آنان میپردازیم:
- تأیید و اعتماد بیش از حد به خود
اغلب انسانها ساختار دانش و تفکر خود را پذیرفته و تمایل چندانی به تغییر عقاید خود نشان نمیدهند، در طول تاریخ نیز پذیرش یافتههای جدید و جایگزینی آنها با موارد پیشین اغلب دشوار و با عدم همراهی عدهی بسیاری روبرو بوده است. در این نوع خطای شناختی ( باور و اعتماد بیش از حد به خود ) افراد به دنبال منابعی جهت تأیید باورهایشان میباشند و تفکراتی که آنان را نقد میکند مورد بیتوجهی قرار داده و نمیپذیرند.
- تمرکز بر اطلاعات موجود
غالباً انسان برای تصمیمگیری از اطلاعاتی که از گذشته در ذهن موجود است استفاده میکند و با بروز شرایط مشابه موقعیت جدید و قدیمی را در ذهن مقایسه و بر اساس تجربیات پیشین اقدام میکند. تکامل طی سالها سبب توجه بیشتر به شرایط پیچیدهتر و خطرناکتر شده است که خاطرات واضحتری از آنان داشته و ما را در منطقهی امن نگه میدارد. برای مثال با شنیدن صدایی بلند ناخوداگاه احتمال وقوع انفجار در ذهن تداعی میشود تا مثلاً افتادن چیزی بر زمین، حتی اگر احتمال وقوع انفجار بسیار کم باشد.
- اثر لنگر
این خطای شناختی به زمانی تعلق دارد که با محدودیت در چیزی مواجه شدهایم بدین ترتیب احتمال بسیاری وجود دارد که از تمام ظرفیت ممکن استفاده کنیم. مثال رایج آن فروشگاهی است که سقف حداکثری برای برخی محصولات خود تعیین نموده است و عدهی بسیاری حتی اگر قبلاً خواهان دریافت مقدار کمی از آن بودهاند اقدام به خرید در حداکثر میزان ممکن خواهند کرد.
- اثر هالهای
اثر هالهای تأثیر اولین برخورد با موضوع یا شخصی است که سبب ایجاد دیدگاهی کلی در رابطه با آن خواهد شد. برای مثال فردی که در اولین ملاقات بسیار مهربان و متشخص ظاهر میشود در برخوردهای بعدی رفتارهای تهاجمی و غیر اجتماعی وی چندان بد و ناخوشایند به نظر نمیرسد.
- اثر دانینگ - کروگر
این مسئله اشاره به وضعیتی دارد که فرد دانش و اطلاعات خود را بیش از اندازهی واقعی تصور مینماید . افراد آگاه و دانا در مواجهه با نادانستههای خود صادقاند و در رابطه با هر موضوعی با اطمینان ابراز عقیده نمیکنند. این رفتار لزوماً به دلیل کمبود اطلاعات یا عدم اعتماد بنفس فردی نمیباشد بلکه حاصل علم و آگاهی به محدودیت ذهن و دانستههای ما نسبت به جهان پیرامون میباشد. عدم آگاهی و اشراف به مسائل آنان را پیش پا افتاده نشان داده و اظهار نظر مطمئن را آسانتر مینماید.
- تفکر همه یا هیچ
افراد دارای تفکر همه یا هیچ تنها دو حالت از هر مسئله را در نظر میگیرند، بله یا خیر، درست یا غلط، پیروزی یا شکست که همه نوعی تفکر صفر و یک هستند. این تفکر انعطاف پذیری فرد را در حل مسائل از بین برده و سبب بروز مشکلات بسیاری خواهد شد.
- ذهن خوانی
یکی از خطاهای رایج شناختی این است که شما فکر میکنید میدانید در ذهن دیگران چه میگذرد در حالی که هیچگاه نمیتوان با اطمینان در این رابطه نظر داد، بخصوص که اطلاعات در دسترس در این زمینه ناقص باشد.
- پیشگویی
سعی در پیشگویی و پیشبینی اتفاقات آینده برای پیشگیری از بروز مشکلات اغلب به عنوان یک خطای شناختی بدون دلایل و مدارک کافی با دیدی منفی صورت گرفته و بدین ترتیب بسیاری از فرصتها برای تلاش و دستیابی به هدف با بیان عباراتی نظیر« این کار نتیجه مثبتی در پی نخواهد داشت» از بین خواهند رفت.
- برچسب زدن
این کار مرحله بعدی پس از تفکر سیاه و سفید است که فرد یک ویژگی کلی را به خود یا دیگران نسبت میدهد. برای مثال در شرایط شکست به جای پذیرش اشتباه و درس گرفتن از آن شرایط از برچسبهایی نظیر بازنده، احمق یا شکست خورده برای خود استفاده میکند. برچسب زدن امری غیر منطقی است که خشم، اضطراب، دلسردی و کم شدن عزت نفس از تبعات آن میباشند.
- جانبگرایی درون گروهی
این خطا با جانبداری از خود شروع میشود و به طرفداری غیر منصفانه از افرادی که خود را با آنها در یک دسته میدانیم منتهی میشود. این خطای شناختی به لحاظ تکامل زیستی به دلیل حمایت از افراد مشابه و اهمیت بیشتر به خانواده و بقای نسل نوعی مزیت به شمار میرود اما در زندگی اجتماعی حتماً مشکل ساز خواهد شد.