هوش هیجانی یا Emotional Intelligence چیست؟
مجله موفقیت ایلیاد - شاید هوش هیجانی یا هوش عاطفی یا EQ مفهوم جدیدی به نظر برسد، اما واقعیت این است که همین مفهوم با نامهای متفاوت بیش از یک قرن دغدغه روانشناسان بوده است، ادوارد تورندایک از روانشناسان برجسته قرن بیستم هوش هیجانی را به این صورت تعریف میکند که هوش اجتماعی یا هیجانی یا عاطفی یعنی توانایی درک و مدیریت کردن مردان، زنان، دختران و پسران برای رفتار خردمندانه در روابط انسانی. تورندایک در جای دیگری در توضیح هوش اجتماعی اینچنین بیان میکند که هوش اجتماعی به این معناست که بتوانیم انگیزه رفتارهای خود و دیگران را بهخوبی درک کرده و از این اطلاعات در تعاملات اجتماعی استفاده کنیم. هوش اجتماعی شامل شناخت وکنترل عواطف و هیجانهای خود است هوش هیجانی مجموعه بزرگی از تواناییها و ویژگیهای فردی را در برگرفته و عموماً به آن دسته از تواناییهای درون فردی و برون فردی گفته میشود که فراتر از دانشهایی مانند بهره هوشی و مهارتهای حرفهای است.
نخستین بار هوش هیجانی توسط دو روانشناس به نامهای جان مایر و پیتر سالووی مطرح شد طبق عقیده آنان افرادی که از هوش هیجانی برخوردارند قادرند احساسات و عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بین عواطف مثبت و منفی تمایز قائل شوند و از این اطلاعات برای راهنمایی فرایند اندیشه استفاده کنند. هوش هیجانی زمانی وارد حوزه روانشناسی شد که تحقیقاتی پیرامون اینکه آیا علاوه بر بهره هوشی میتوان انواع دیگری از هوش را تعریف کرد یا خیر.
دکتر جان مایر در رابطه با هوش هیجانی چنین بیان میکند که: من قصد داشتم بدانم که احساسات افراد در حل کردن مشکلات نقشی دارند یا خیر و آیا هوش هیجانی برای سنجش احساسات انسان کاربرد درستی دارد یا خیر. به نظر میرسد افرادی که از بهره هوشی خوبی برخوردارند از توانایی استدلال اجتماعی بهتری نیز برخوردارند. افراد با هوش هیجانی بالا توانایی بهتری برای برقراری ارتباط با دیگران دارند و کمتر دچار مشکل و درگیری میشوند. بنابراین هوش هیجانی از دانستن اینکه احساسات و عواطف شما چیست و چگونه میتوان از آن ها در جهت تصمیمگیریهای بهتر استفاده کرد میگوید.
هوش هیجانی توانایی مدیریت کردن استرسها، کنترل چالشها و ایجاد امیدواری و انگیزه و خوشبینی در مواجهه با موانع برای دستیابی به اهداف است. هوش هیجانی درک این است که اطرافیانتان چه احساسی دارند. هوش هیجانی نوعی مهارت است برای همراهی با مردم، مدیریت احساسات در روابط اجتماعی و توانایی رهبری اطرافیان. دانستن اینکه نسبت به موقعیتی که در آن قرار گرفتهایم چه احساسی داریم و همزمان توانایی درک عواطف و احساسات دیگران را هم داشته باشیم میتوانیم در تصمیمگیریهایمان بهتر عمل کنیم.
دانیل گلمن نویسنده کتاب (کار کردن به وسیله هوش هیجانی ) اولین فردی بود که مفهوم هوش هیجانی را وارد عرصه سازمان کرد. گلمن هوش هیجانی را مهارت یا قابلیتی خواند که تمامی تواناییهای فردی را در برمیگیرد.
در مدل گلمن پنج حوزه اساسی هوش هیجانی مورد بررسی قرار گرفته است:
۱-شناخت احساسات عواطف و هیجانات خود (خود آگاهی)
۲-مدیریت احساسات و هیجانات خود (خود مدیریتی)
۳- خود انگیزشی
۴- تشخیص و درک عواطف و احساسات دیگران (دیگر آگاهی)
۵-مدیریت برقراری ارتباط با دیگران (دیگر مدیریتی)
براساس مفهوم هوش عاطفی یا EQ موفقیت متأثر است از عواملی نظیر تلاش، پشتکار، توانایی کنترل خود و توانایی برقراری ارتباط و سازگاری با دیگران
در یک سازمان کارمندانی که EQ بالاتری دارند بهتر به کار گروهی میپردازند، سازگاری بیشتری با محیط و تغییرات محیطی دارند و منعطفتر برخورد میکنند. مدرک تحصیلی فرد در این میان چندان نقش مهمی ندارد، اگر فاقد هوش هیجانی باشد دستیابی به موفقیت برای آن فرد در یک سازمان تقریباً دور از ذهن است.
۲-مدیریت احساسات و هیجانات خود (خود مدیریتی)
۳- خود انگیزشی
۴- تشخیص و درک عواطف و احساسات دیگران (دیگر آگاهی)
۵-مدیریت برقراری ارتباط با دیگران (دیگر مدیریتی)
براساس مفهوم هوش عاطفی یا EQ موفقیت متأثر است از عواملی نظیر تلاش، پشتکار، توانایی کنترل خود و توانایی برقراری ارتباط و سازگاری با دیگران
در یک سازمان کارمندانی که EQ بالاتری دارند بهتر به کار گروهی میپردازند، سازگاری بیشتری با محیط و تغییرات محیطی دارند و منعطفتر برخورد میکنند. مدرک تحصیلی فرد در این میان چندان نقش مهمی ندارد، اگر فاقد هوش هیجانی باشد دستیابی به موفقیت برای آن فرد در یک سازمان تقریباً دور از ذهن است.
خود آگاهی self awareness
خود آگاهی نوعی مهارت فردی است برای درک عواطف و حالات خلقی خود. اگر فردی دارای سطحی مناسب از خود اگاهی باشد نقاط قوت و ضعف خود را بهتر میشناسد و میداند که رفتارش چگونه بر دیگران تأثیر میگذارد.
خودگردانی یا مدیریت خود managing emotional
مدیریت خود نوعی توانایی است که به فرد کمک میکند تا بتواند به صورتی مناسب و درست احساسات خود را بیان کند و به فرد در کنترل احساسات منفی نظیر عصبانیت، ترس و ناراحتی کمک میکند.
انگیزه
افرادی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند خود انگیخته هستند، به سادگی در برابر محرکهایی مانند پول و پست و مقام برانگیخته نمیشوند. در هنگام بروز شرایط سخت خوشبین هستند و با یک همت بالا خود را از ناامیدی در میآورند.
دیگر اگاهی social awareness
به معنی توانایی درک عواطف و احساسات دیگران، انسانی که از ویژگی همدلی برخوردار است توانایی بیشتری برای درک احساسات دیگران و حس دلسوزی دارد این حس کمک میکند که بتواند به دیگران خدمات خوبی ارائه دهد و پاسخگوی دغدغهها و نگرانیهای اطرافیان باشد.
ارتباطات انسانی
اشخاصی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند خیلی زود با همگروهیهای خود رابطه ای بر پایه اعتقاد و توافق برقرار میکنند و از قدرتطلبی پرهیز میکنند از همکاری با دیگران لذت میبرند و روابطشان با دیگران را بر پایه احترام بنا میکنند.
طبق تحقیقات EQ یا هوش هیجانی عامل مهمی است برای ایجاد تغییرات مهم و اساسی در زندگی. گرچه کودکان با ویژگیهای متفاوتی به دنیا میآیند و چگونگی برخوردشان با مسائلی نظیر روابط اجتماعی متفاوت است، اما هوش هیجانی به والدین و مربیان کمک میکند که بتوانند برروی قابلیتهای کودکان کار و آنها را برای رویارویی با جامعه آماده کنند. عواملی نظیر ترس، تصورات منفی از خود داشتن، انتظارات غیر واقعی از زندگی و سرزنش دیگران باعث عدم استفاده از هوش هیجانی خواهد شد، بنابراین زمانی که فرد در معرض این موانع قرار میگیرد و نمیتواند از هوش هیجانی خود استفاده کند، حرکت فرد به سمت موفقیت متوقف میشود.
نشانههایی وجود دارد که از طریق آنها میتوان وجود یا عدم وجود هوش هیجانی در فرد را تشخیص داد.
در مورد افراد ناشناس کنجکاو هستند به ملاقات با افراد جدید علاقهمند هستند و بعد از مدتی برای آشنایی بیشتر با آن فرد مایلند سوالات بسیاری از آن فرد بپرسند. این افراد از هوش هیجانی بالایی برخوردارد و درجه خاصی از همدلی که از اجزای مهم تشکیلدهنده هوش هیجانی است در درونشان وجود دارد. افرادی که همدلی بالایی دارند و پذیرای احساسات و عواطف دیگرانند در مورد غریبهها بسیارکنجکاو هستند و از دانستن اطلاعات بیشتر در مورد آنها استقبال میکنند.
رهبر شایستهای هستند به عقیده گلمن همه رهبران بزرگ یک ویژگی مشترک دارند آنها دارای درجه بالایی از هوش هیجانیاند. وی در تحقیق خود با مقایسه افراد معمولی با کسانیکه جزو بهترین مدیران ارشد بودند دریافت نزدیک به ۹۰ درصد تفاوتهایی که در ویژگیهای این دو گروه وجود دارد مستقیماً مربوط به هوش هیجانی گروه دوم میشود و ارتباطی با توانایی ادراکیشان ندارد.
با نقاط ضعف و قدرت خود آشنا هستند این افراد از خصوصیات اخلاقی خود صادقانه شناخت دارند، مهارتهای خود را میشناسند و نقاط ضعف خود را که نیاز به تمرین و تلاش بیشتر دارد را میدانند. این فرد میداند چگونه نقاط ضعف و قدرت خود را بشناسد و چگونه آنها را تحلیل کند و موثرترین کارکردش را ارائه دهد و این مسئله باعث ایجاد حس اعتمادبنفس که یکی از مولفههای مهم هوش هیجانی است میشود.
عمیقاً تمایل دارند فرد با اخلاق و خوبی باشند. بخشی از هوش هیجانی هویت اخلاقیمان است که بیانگر این نکته است که به چه میزان تمایل داریم خودمان را به عنوان یک انسان با اخلاق و مهربان ببینیم و اگرفردی این تمایل را در خود احساس میکند حتما دارای EQ بالایی است.
به صدای درونشان اعتماد میکنند. فرد باهوش هیجانی بالا با اطمینان بر بصیرتاش تکیه میکند اگر فرد بتواند به خود و هیجاناتش اعتماد کند دیگر لزومی ندارد صدای درونیاش را که راه را به شما نشان میدهد نادیده بگیرد.
میداند در چه مواقعی نه بگوید. خودتنظیمی به عنوان یکی از پنج جز هوش هیجانی به معنی توانایی در نظم دادن به خودتان و پرهیز از عادات ناسالم است. آدمهای با هوش عاطفی معمولاً برای تحمل استرس (محرک عادات بد در خیلی از آدمها ) و کنترل رویاهایشان کاملا آمادهاند.
ویژگیهای افراد را به درستی حدس میزنند و از همان لحظه آشنایی تا حد زیادی متوجه نوع شخصیت فرد مقابلشان میشوند و کمتر پیش میآید به اشتباه حدس بزنند.
در خواندن حالات چهره آدمها ماهرند و میتوانند از طریق چهره افراد احساسات آنها را دریابند این افراد از EQ بالایی برخوردارند.
هدف از تقویت هوش هیجانی آگاهی از عواطف و احساسات و تربیت آنها برای غلبه بر موانع و مشکلات در زندگی است. لازم است بدانیم اولین قدم برای بالا بردن هوش هیجانی خودآگاهی است و این بدین معناست که شما چه احساسی دارید و چرا دچار این احساس شده اید. هرچند ممکن است این کار در ابتدا کمی سخت باشد اما زمانی که فرد شروع به تلاش برای درک خود میکند میتواند تواناییهای عاطفی را گسترش دهد و در نهایت به هوش هیجانی بالایی دست یابد.