انگیزه چیست و چه تأثیری بر موفقیت دارد؟
مجله موفقیت ایلیاد - اگر موفقیت را به علم فیزیک تشبیه کنیم انگیزه انرژیای است که به جسم وارد میشود و آن را به حرکت وا میدارد و تا زمانی که این انرژی برقرار است جسم به حرکت خود ادامه میدهد. انگیزه هم در رابطه با موفقیت به همین نحو عمل میکند. به این مفهوم که فرد تا زمانی که انگیزه دارد برای رسیدن به موفقیت تلاش میکند و به حرکت رو به جلو ادامه میدهد و زمانی که انگیزه به هر علتی از بین رفت از حرکت باز میایستد. براساس نظر متخصصان انگیزه به معنای میزان تمایل و انرژیای است که فرد را برای انجام فعالیتها و دستیابی به اهدافش رو به جلو به حرکت وا میدارد، در واقع انگیزه نوعی محرک است برای ایجاد حرکت، انگیزه نوعی محرک فکری است برای تغییر وضعیتی که در آن قرار گرفتهایم. برای رسیدن به اهداف در زندگی به یک نیروی برانگیزاننده نیاز است و آنچه که سبب بروز رفتارهایی خاص در افراد میشود از انگیزه آن سرچشمه میگیرد. بنابراین میتوان اینچنین برداشت کرد که انگیزه در واقع همان چیزی است که سبب میشود فرد به گونهای خاص رفتار کند.
اگر موفقیت را به نوک قله کوهی در نظر بگیریم که قصد داریم با ابزارهای در اختیار نظیر اتومبیل (اعتماد بنفس، خلاقیت، نظم دانش و ...) این مسیر را برای رسیدن به قله طی کنیم برای حرکت این اتومبیل نیازمند نیروی محرکهای هستیم که این نیروی محرکه را در اینجا انگیزه مینامیم. در واقع انگیزه نیروی محرکهای برای رسیدن به موفقیت است که اگر سایر ابزارهای رسیدن به موفقیت در اختیار باشد اما این نیروی محرکه وجود نداشته باشد عملاً دستیابی به موفقیت امکان پذیر نیست. اینکه بنا به چه دلایلی تصمیماتی را اتخاذ میکنیم و به آنها جهت میدهیم و چرا در برابر موانع و مشکلات پافشاری میکنیم و رفتار خاصی را چندین بار تکرار میکنیم موضوعی است که نقش انگیزه در رفتارهای فردی را به خوبی نشان میدهد. پر واضح است که دلیل بروز این رفتارها را میتوان در انگیزههای افراد جستجو کرد این انگیزه و هدف ماست که رفتار و افکار ما را کنترل میکند به آن جهت میدهد و به ما این توانایی را میدهد که در جهت نیل به آن هدف رفتاری را بارها و بارها تکرار کنیم تا به نتیجه دلخواه دست یابیم.
انگیزه در واقع همان چیزی است که فرد را صبح زود و با انرژی بالا از خواب بیدار میکند و در طول روز به انجام فعالیتهای مختلف وا میدارد بدون اینکه فرد احساس خستگی کند، اما چیزی که در این بین حائز اهمیت است این است که لزوماً انگیزه در جهت رسیدن به اهداف در شخص ظهور میکند، بنابراین این اهداف واضح و مشخص ماست که به ما انگیزه تلاش و حرکت به سمت آن را میدهد.
دو نوع انگیزه در زندگی وجود دارد که هر دو در نیل به موفقیت فرد به شدت تأثیرگذاراند.
انگیزههای درونی
انگیزههای درونی همان چیزی هستند که شما را بدون هیچ اجبار و دستوری از جانب دیگران مجبور به بروز رفتارهای خاصی میکند. تمام فعالیتهایی که در اوقات فراغت انجام میدهیم از انگیزه درونی ما نشأت میگیرد. انگیزه درونی همان چیزی است که بدون ترس از تنبیه یا تشویق شما را به انجام کاری وا میدارد. در واقع میتوان اینچنین بیان داشت که انگیزههای درونی در واقع همان علائق ذاتی ما هستند که به صورت کاملاً خودجوش در وجود ما هستند و ما را به دنبال خود میکشند و انجام دادن آنها برای ما لذتبخش است .
انگیزههای بیرونی
در وجود همه افراد ترس از تنبیه و اشتیاق برای مورد تحسین واقع شدن وجود دارد رفتارهایی که براین اساس از فرد سر میزند ناشی از انگیزههای بیرونی است. انگیزههای بیرونی فرمانروای بسیاری از اعمال و رفتار ما هستند و تعیینکننده رفتارهای ما در موقعیتهای خاصاند، مثلاً پدری که با وجود خستگی هر روز صبح به موقع به محل کار خود میرود و تا پاسی از شب به کار و فعالیت میپردازد یا کارمندی که برای ترفیع درجه به سختی کار میکند و به خوبی از پس انجام وظایفش برمیآید رفتارش از انگیزههای بیرونی وی نشأت میگیرد.
گاه ممکن است این سوال پیش بیاید که انگیزه درونی مهمتر است یا انگیزه بیرونی، پاسخ این است که هر دو در شرایط مختلف بسیار موثر و کارامد هستند. گاهی نیاز است بترسیم تا بتوانیم از برخی از خطرات مصون بمانیم و رفتارهای خاصی را از خود نشان دهیم. گاهی نیاز است برای حس نیاز میل به تشویق شدن کار خاصی انجام دهیم اما سوال اینجاست که آیا ممکن است این عامل ترس و تشویق بعد از مدتی از بین برود؟ آنگاه چه باید کرد آیا فرد همچنان به رفتارهای سابق ادامه میدهد یا الگوی رفتاری خود را تغییر میدهد و سوال دیگر اینکه انگیزههای بیرونی گاهی فرد را به خود وابسته میکنند به گونهای که اگر نباشند فرد نمیتواند به کار خود ادامه دهد، بنابراین بهتر است در هر کاری انگیزههای درونی خودمان را مورد توجه قرار دهیم، زیرا آنان تغییر نمیکنند و از بین نمیروند ممکن است علائق فرد در گذر زمان دچار تغییراتی شود اما این خیلی بهتر از این است که عاملی که سبب انگیزه بیرونی فرد بوده از بین برود و فرد احساس شکست کند، زمانی که علائق شما تغییر میکند احساس سرخوردگی در فرد ایجاد نمیشود تنها تلاش میکند که فعالیتهای خود را مطابق با علاقه جدید پیش برد، بنابراین برای انجام هر کاری به انگیزههای درونی خود توجه کنید تا کمترین میزان پشیمانی را برای شما به همراه داشته باشد.
انتخابهای نادرست و نابهجا، توقعات عجیب، عدم شناخت علاقهمندیها، تحت تأثیر حرفهای ناامیدکننده قرارگرفتن و عواملی از این دست سبب بی انگیزگی در فرد میشود. خیلی از افراد کاملاً ناآگاهانه در مسیری که دیگران طی میکنند قرار میگیرند یا تصمیماتی را که دیگران برایشان اتخاذ میکنند به سادگی میپذیرند در حالیکه هیچگونه دانشی نسبت به عواقب این تصمیمات ندارند. در واقع در این شرایط دلیل فرد از انجام آن کار این است که چون فرد دیگری در آن کار به موفقیت رسیده است لزوماً برای ما هم موفقیت آمیز است و به تقلید از آن میپردازیم و بعد از مدتی میبینیم نتیجه باب میل ما نیست و از ادامه مسیر ناامید و بی انگیزه میشویم.
یکی از مشکلاتی که این روزها گریبانگیر افراد است این است که انتظار دارند در کوتاهترین زمان به بهترین نتایج برسند در نتیجه بعد از مدتی از انجام ادامه آن کار ناامید میشوند و به کلی آن را رها میکنند، فقط به این دلیل که فکر می کردند باید بعد از مدت زمان کوتاهی به نتایج دلخواه دست پیدا کنند.
دلیل دیگری که میتواند سبب بیانگیزگی شود این است که گاه فرد علائق خود را به درستی نمیشناسد و تنها توهم علاقه به کاری در آن موج میزند و براساس این تفکر اشتباه اقدام به شروع کاری میکند اما پس از مدتی خسته و دلزده شده و دست از ادامه تلاش برمیدارد و انگیزه خود را از دست میدهد.
گاه افراد به دلیل منفیبافیهای اطرافیان از ادامه مسیری که برای موفقیتهای بزرگ در آن قرار گرفتهاند دست میکشند این افراد ممکن است دارای پتانسیل بالا و انرژی خوبی برای رسیدن به موفقیت باشند اما اطراف او را افرادی منفینگر احاطه کردهاند که مدام ذهن و افکار وی را مشوش و پریشان میکنند تا جایی که فرد دست از تلاش برمیدارد و از ادامه مسیر دست میکشد و انگیزه خود را از دست میدهد. بنابراین بهتر است این نکته را در نظر داشته باشیم که قرار نیست همه افراد مثل هم فکرکنند و یا مانند شما آرزوها و اهداف بزرگی داشته باشند. پس بهتر است بر اهداف درست خود پافشاری کرده و با عزمی راسخ و انگیزهای بالا در جهت رسیدن به موفقیت گام برداریم.
در ادامه به بیان راهکارهایی برای افزایش انگیزه در فرد میپردازیم.
تقسیم کردن اهداف به اهداف کوچکتر، وقتی هدف بزرگی را در سر میپرورانید مسیر طولانی و سخت به نظر میرسد و این ممکن است سبب سرخوردگی و ناامیدی شما شود، بنابراین یکی از راههای افزایش انگیزه این است که هدفهای بزرگ را به اهداف کوچکتری که دسترسی به آنان راحتتر و سریعتر است تقسیم کنیم.
از دوستان خود کمک بگیرید از آنان بخواهید تا پیشرفت شما را زیر نظر بگیرند و آنها را پیگیری کنند، به این ترتیب انجام فعالیتهای بیهوده را کنار میگذارید و راهحلهای مناسب را برای عبور از موانع مییابید.
مثبت اندیش باشید و با افراد مثبت اندیش معاشرت کنید. وقت کمتری را با افراد منفینگر بگذرانید و خودتان نیز همیشه نیمهی پر لیوان را ببینید و یادتان باشد انرژی افرادی که با شما وقت میگذرانند به سمت شما جریان دارد.
هر روز یک یا چند قطعه موسیقی که تداعیکننده انگیزهها و اهدافتان هستند را گوش کنید.
ورزش منظم انگیزه شما را در کار و زندگی بالا میبرد و سطح هورمونهای شادیآور را به طرز عجیبی بالا میبرد.
برای داشتن انگیزه روی امروز تمرکز کنید، فکر کردن به گذشته و آینده فقط سرعت حرکت شما را کند میکند و تمرکز شما را از زمان حال میگیرد.
نظم شخصی در کار و زندگی،کارهایی نظیر ظاهر مناسب در محل کار و اتاق خواب منظم شما را از آشفتگیهای ذهنی دور میکند و انگیزه را همیشه زنده نگه میدارد.
شخصی که باید با آن مقایسه شوید خودتان هستید. از مقایسههای بیهوده و اشتباه دست بردارید و خود را با وضعیتتان در گذشته مقایسه کنید و ببینید تا چه اندازه از راه را طی نمودهاید.
متفکران بزرگ جهان درباره هدف از زندگی چنین میگویند:
شاد بود هدف واقعی زندگی است. (دالایی لاما)
هدف از زندگی کشف و تجربه است. (استیو پاولینا)
برای درک بهتر اینکه هدف از زندگی چیست باید بدانیم واقعاً هدف از زندگی چه چیزی نیست. (بایرون کیتی)
هدف از زندگی شاید یک جفت چکمه و گربهها باشند. (کریس گیل بیو)
خداوند به ما قدرت تصمیمگیری و اراده داده است اما باید از قلبمان برای یافتن آن استفاده کنیم. (متیو سیلور)
باور دارم هدف از زندگی این است که به بهترین نسخهی خودمان تبدیل شویم. (رالف اسمارت)
هدف از زندگی میراثی است که مثل ستارهی شمالی همه خانوادهی من را در آینده هدایت خواهد کرد. (گری واینرچوک)
هدف از زندگی عشق ورزیدن بدون توقع و رسیدن به این باور است که شما همیشه شایسته دریافت عشق هستید. (الکس بلک ول)